كلمات كليدي : كاركرد دين، دين و بهداشت رواني، كاركردگرايي، روانشناسي دين، آثار تدين
نویسنده : علي ناصري ميرآبادي
کاربرد واژه روانشناسی دین به عنوان حوزهی خاص پژوهش علمی ابتدا در قرن نوزدهم و در اروپا بوجود آمد.[1]ولی در ایالات متحده، روانشناسی دین بعنوان یک رشته مستقل مطرح گردید.در سال (1901 ـ 1902 م) با سخنرانیهای ویلیام جیمز[2] (1842 ـ 1910 م) نقطه عطفی در روانشناسی دین به بار نشست،و با عنوان تنوع تجربه دین[3] انتشار یافت.[4] مفهوم کارکرد[5] در اصطلاح کارکردگرایی[6] اثری است که پدیده ای اجتماعی از خود برجای می گذارد[7]. روانشناسی دین عبارت است از مطالعه رفتارهای روانی که پشتوانه ی دینی دارند.[8]
مسئله کارکردهای دین که به عنوان روشی برای پاسخگویی به انتظارات بشر از دین به کار میرود، یکی از مسائل جدید کلامی می باشد. باتوجه به پیشرفتهای بسیار علوم انسانی در دو قرن اخیر و رفع بسیاری از نیازهای فردی و اجتماعی بشر توسط این علوم، این سؤال پیش میآید،که آیا کارکردی بیبدیل برای دین میماند؟ آیا میتوان نقشی برای دین برای زندگی فردی و اجتماعی قائل شد؟[9]
کارکردهای دینی
دین کارکردهای فراوانی دارد که میتوان آنها را به دو قسم کلی کارکردهای این جهانی و فرااینجهانی (آخرت) تقسیم کرد، کارکردهای این جهانی در حوزههای روانشناختی، معرفتشناختی و جامعهشناختی قابل بررسی است. در این مقاله سعی شده به طور خلاصه به کارکردهای روانشناختی دین پرداخته شود.
کارکردهای روانشناختی
به لحاظ روانشناختی، دین کارکردهای فراوانی برای انسان دارد. در میان علوم جدید هیچ یک به اندازه روانشناسی، اهمیت و آثار مثبت دین و تدین را برای حیات بشر بیان نکرده است. باید توجه داشت که روانشناسی دین به بررسی دینداری از منظر روانشناختی میپردازد و در صدد تحلیل دین ورزی و بیان آثار آن در زندگی فردی و اجتماعی می باشد.[10]
مطلبی که نباید از آن غافل شد این است که اولا ٌ روانشناسی دین در پی تعیین حق یا باطل بودن دین و ارزش صدق آن نیست چرا که تعیین این مسئله از توان روانشناسی خارج است.ثانیاٌ کارکردهای روانشناختی دین ناظر به دین خاصی نیست، پس در پارهای از ادیان شاید کارکردهای منفی نیز مطرح شود ولی بهترین کارکردها از آن بهترین، دین است. مهمترین کارکردهای روانشناختی دین و دینداری عبارتند از:
1. معنابخشیدن به حیات
معنادار کردن زندگی ازمهمترین کارکردهای دین است و زندگی معنادار نمیشود مگربوسیله پاسخ دادن به پرسشهای اساسی از کجا آمدهام؟ در کجا هستم؟ به کجا میروم؟ دین با بیان جاودانگی حیات بشر و هدفمندی هستی و تدبیر آن در پرتو خداوند حکیم و قادر توانا، خردپذیرترین معنا را به حیات انسان و نظام هستی میدهد.
کارل گوستاو یونگ[11] میگوید: در میان همه بیمارانم در نیمه دوم زندگی ـ یعنی بالای سی و پنج سال ـ یک نفر هم نبوده است که مشکل او در نهایت یافتن بینش مذهبی در مورد زندگی نبوده باشد. به جرأت میتوان گفت که علت بیماری همه آنها این بود که آنچه را مذاهب زنده هر عصر به پیروان خود بخشیدهاند از دست داده بودند و هیچ یک از آنان تا بینش مذهبی خود را باز بدست نیاورد، شفا نیافت.[12]
اشخاصی که زندگی مذهبی دارند، دری که به هنگام مشکلات زندگی بروی این قسم باز میشود بسیار وسیع است[13]، چون دنیایی که محسوس ماست و به چشم میآید قسمتی از جهانی است که به چشم دیده نمیشود. این دنیای محسوس ارزش و معنای خود را از آن عالم غیب دریافت میکند.[14] و این همان کارکرد دین در معنابخشیدن به زندگی بشر است که او را از پوچگرایی میرهاند.
برخی از نتایج روانشناختی تفسیر دینی از زندگی عبارتند از:
1. احساس خوشبینی و رضایت؛
2. مطبوعسازی زندگی در مجموعه هستی؛
3. ایجاد امیدواری؛
4. مسئولیتپذیری؛
5. نشاط و حرکت.
زندگی مذهبی دارای دو صفت مهم است. اول اینکه زندگی دارای فضای میشود که گویا رحمت محض است.و به شکل یک زندگی سرشار از نشاط و سرور و بهجت در میآید. دوم اینکه یک اطمینان و آرامش باطنی و امیدواری ایجاد میگردد که آثار ظاهری آن نیکویی و احسان بیدریغ است[15] و حس نوعدوستی و مسئولیت پذیری نسبت به همنوعان رادر وجود آدمی ایجاد میکند.
2. پاسخ به احساس تنهایی و افسردگی
نخستین علت اساسی همه انواع بیماری، افسردگی، احساس تنهایی وجدا شدن انسان از قدرت الهی است. اگر انسان برای مقابله با آفات احساس تنهایی به خداوند عالم و قادر، خیرخواه پناه ببرد و در هر زمان و مکان، در جمع یا خلوت از درون با معبود خود راز و نیاز کند، از افسردگی و آثار آن نجات مییابد. و این کارکرد تنها در سایه اعتقاد به خدا و دینداری تحقق مییابد. پروست[16] و همکاران وی در ارگون کارایی دو نوع روان درمانشناختی ـ رفتاری[17] را در معالجه بیماران افسرده با یکدیگر مقایسه کردند یک اسلوب سکولار و یک اسلوب دینی، نتایج نشان داد که بیماران معالجه دینی، بسیار سریعتر معالجه شدند و افسردگی آنها نسبت به گروه سکولار زودتر بهبود یافت.[18]
طبق تحقیقات احتمال افسرده شدن، آنان که لااقل هفتهای یک بار در مراسم مذهبی شرکت می کنند نصف آنهایی است که کمتر شرکت می کنند.[19] و هرچه تدین بیشتر افسردگی و اضطراب کمتر میشود.[20] ببیان دیگر بین دینداری وافسردگی نسبت معکوس معنادار وجود دارد.
3. انسجام و تعادل شخصیت
وجود هر انسانی آکنده از غرایز و تمایلات گوناگون است که گاه در تضاد و تعارضاند و اگر در ایجاد توازن بین آنها کوتاهی شود، به اختلال شخصیت میانجامد.دین نقش مهمی را در متعادل کردن غرایز بشر ایفا می کند. هرچه انسجام شخصیت و یکپارچگی هویت بیشتر باشد، سلامت روانی فرد بالاتر خواهد بود.[21] اسکیزوفرنی[22] بیماری روانی نسبتا شدید است که به روان گسیختگی یا چندپارگی شخصیت ترجمه میشود.[23] یکی از آثار دینداری ایجاد یکپارچگی در شخصیت انسان است.[24]
به نظر گُردون آلپورت[25] هرچند پیروی مداوم از هر نظام ارزشی ممکن است به فرآیند یکپارچگی و انسجام کمک کند اما انگیزه دینی امتیاز ویژه دارد. احساس دینی، چون جامعترین احساس است همه چیز را به یکباره در جای خود قرار میدهد و به رنج و شادی، مرگ و زندگی، معنایی برابر میبخشد. و چون همواره ناتمام است، تلاش مستمری را که موجب انسجام شخصیت است، به بهترین شکل حفظ میکند.[26] بدینسان دین هم درتعادل و ایجاد انسجام شخصیت وهم در بقاء آن نقش مهم و بی بدیلی را ایفا می کند.
سلامت و آرامش روان از اصلیترین نیازهای انسان است . با وجود پیشرفتهای علمی بشر در دو قرن اخیر، باز اضطراب و افسردگی و ناآرامی روز به روز بیشتر شده است. در این میان، دین نقش مهمی را در ایجاد بهداشت و سلامت روانی و سلامت جسمانی ایفا میکند. با توجه به تحقیقات روانشناسان، ارزشمندترین آنها عبارتند از:
الف) دینداری و تحمل فشارهای روانی
دینداری باعث کاهش ترسها و اضطرابها می شود و آرامش خاطر را جایگزین آنها میکند.[27] دین در رویارویی با استرسهای زندگی آثار سوء بحرانهای شدید را کاهش می دهد. افراد متدین در هنگام ارزشیابی نوع اول (آیا رویداد به صورت بالقوه خطرناک است؟) و ارزشیابی نوع دوم (آیا من میتوان با این رویداد مقابله کنم؟) برای مقابله با فشار روانی به خوبی از راهکارهای دینی بهرمند می شوند. زیرا واکنش آنها به فشار روانی تحت تأثیر عواملی چون حمایت اجتماعی، سخت کوشی فردی، اتصال به قدرت بی پایان و مانند آن قرار میگیرد، که موجب کاهش فشار روانی در فرد میشود. پس مهمترین تأثیر دین در مقابله با فشار روانی به خاطر نقشی است که در فرآیند ارزشیابی فشار روانی دارد.[28]
ب) دینداری و کاهش خودکشی،مرگ ومیر و افزایش طول عمر
یکی از بحرانهای عصر جدید مسئله خودکشی است که طبق آمار در کشورهای پیشرفته بیش از کشورهای جهان سومی میباشد. اما دین به خاطر معنابخشی به زندگی انسان و مقابله با احساس تنهایی وی و کاهش اضطرابها و نگرانیهای او با این پدیده به مقابله میپردازد. بگونهای که خودکشی در بین دینداران بسیار کمتر از افرادی میباشند که متعهد به آموزههای دینی نمیباشند.
دینداری، نه تنها میزان مرگ و میر را به صورت خودکشی کاهش میدهد، بلکه کاهش مرگ و میر ناشی از آثار فیزیولوژیکی مخرب تنش مزمن و افسردگی را در بدن نیز شامل میشود، افرادی که افسرده هستند، کورتیزن بیشتری را نیز از غدههای آدرنالشان ترشح میکنند. این ماده با سیستم ایمنی بدن تداخل می کند، سیستمی که دفاع عمده بدن را در مقابل سرطان، عفونتها و آنتیژنهای دیگر عهدهدار است.[29]و با ایجاد اختلال در سیستم ایمنی بدن باعث ایجاد بستری مناسب برای ابتلاء به انواع بیماریها می شود.
تنش روانشناختی، فعالیت سیستم عصبی خودکار را افزایش میدهد که باعث بروز مشکلات قلبی و زخم معده میشود. همچنین باعث میشود که غده آدرنال، اپی نفرین[30] و نور اپینفرین[31] ترشح کند. که باعث بسته شدن رگهای خونی میشوند و در ایجاد فشار خون بالا و بیماریهای عروق و بینظمی در ریتم قلبی، سهم دارند. در نتیجه این افراد بیشتر در معرض مرگ قرار میگیرند.[32] و بسیاری از بیماریهایی که سلامت انسان را به خطر میاندازد و موجب مرگ و میر میشوند، مانند سیروز کبدی، سرطان روده و رحم، به بیبندوباریهای رژیم غذایی یا بیبندوباریهای جنسی بازمیگردد که اینگونه موارد در افراد متدین کمتر به چشم میخورد.[33] در نتیجه افرادی که بیشتر متدیناند در مقام مقایسه با کسانی که متدین نیستند دارای شانس بیشتری برای عمری طولانیاند.[34]
بهداشت روانی یعنی بهرهمند بودن از احساس آرامش و امنیت درون و به دور بودن از اضطراب و از آنجایی که منشأ درصد قابل توجهی از بیماریهای جسمانی روانشناختی است، بهرهمندی از بهداشت روان میتواند بر سلامت جسم اثر مثبتی داشته باشد و بدیهی است که سلامت جسمانی نیز بستر مطلوبی برای احساس امنیت درون وسلامت روان میتواند باشد. دینداری با دو روش مستقیم و دو روش غیرمستقیم در سلامت جسمانی اثر مثبت میگذارد. دو روش مستقیم عبارتند از: 1. تشخیص سریع و بهتر بیماریهای جسمانی؛ 2. کاهش برخی رفتارهای جسمانی که به طریق فیزیکی بر سلامت اثر میگذارند. دو روش غیرمستقیم عبارتند از: 1. تقویت حمایت اجتماعی؛ 2. کاهش افسردگی، اضطراب وناراحتیهای عاطفی.[35]
ج) دینداری و کاهش مصرف الکل و مواد مخدر
احتمال ابتلاء به الکلیسم در افرادی که به طور مرتب به کلیسا میروند، نسبت به آنها که کمتر حضور مییابند یک سوم است.[36]
براساس تحقیقات انجام شده توسط جورج ویلانت[37]، الکلیها و مبتلایان به دیگر عادات بیعلاج مثل مواد مخدر احساس شکستخوردگی، بیهودگی و بییاوری میکنند. آنان همواره از روحیه آسیب دیده رنج میبرند. اگر قرار است آنها بهتر شوند، باید منبع قدرتمندی برای اتکائ به نفس و امیدواری کشف کنند. دین یک چنین منبعی است. دین انگیزه لازم برای امید و مراقبت از خود را فراهم میکند[38]، الکل تقریبا مسئول نیمی از کل مرگ و میرهایی است که در اثر تصادف، خودکشی و قتل رخ میدهد[39] ولی غالب ادیان، مصرف زیاد الکل و سایر مواد مخدر و حتی مواد مضر به حال بدن را منع میکنند و باعث سلامت روان و جسم میشوند.
د) دینداری و رضایت از ازدواج و کاهش طلاق
مسأله ناپایداری خانواده و گسست آن یکی دیگر از بحرانهای عصر تکنولوژی میباشد ولی دین و مذهب با طرح نظام اخلاق در خانواده وملزم کردن متدینین به تبعیت از گزاره های اخلاقی مهمترین عامل پایبندی به خانواده و حس مسئولیت پذیری وتحکیم بنیاد خانواده میباشد. که باعث رضایت از ازدواج و کاهش طلاق است و این مسئله عامل مهمی در سلامت روانی خانوادهها وجامعه به شمار میرود.
ح) دین و کاهش ترس از مرگ
ترس از مرگ، حالتی روانی است که بسیاری از انسانها را دچار حیرت و بحران مینماید. دین و باورهای دین به ویژه اعتقاد به خدا و حیات اخروی، ترس از مرگ را میکاهد و این کاهش توسط دین از چند راه تأمین میشود:
1. تفسیر مرگ به انتقال از عالمی به عالم دیگروابطال پوچگرایی.
2. حیات اخروی، ضامن عدالت است؛
3. وصول به کمال مطلق؛
4. کاهش احساس گناهکاری با انجام دستورات دینی.[40]
و) کارکرد دعا و نیایش در رواندرمانی
مطالعات روانشناختی سنتهای روحانی شرق مانند ذکر و دعا و نظایر آنها، نه فقط پیشتاز بسیاری از شیوههای رواندرمانی بوده، بلکه امروزه از مؤثرترین شیوهها می باشد.[41] در بسیاری از موارد دعا، باعث بهبودی سریع حال بیماران شده، دعا برای معالجه امراض روحی نیز بسیار مؤثر می باشد در نتیجه صحت جسمی وروحی را در پی خواهد داشت.[42] به نوشته ویلیام پارکر[43] و الن سنت جانز[44] قطعی به نظر میرسد که نیایش درمانی نه تنها مؤثرترین عامل معالجه است، بلکه نیایشی که از روی فهم صورت گیرد، میتواند مهمترین ابزار در بازسازی شخصیت انسان باشد.[45]
نتیجهگیری
دیندارای آثاری در دو سطح فردی و اجتماعی میباشد. در سطح فردی آثاری چون آرامش روانی، خشنودی و رضایت از زندگی معنابخشیدن به آن، تفسیر صحیح از مرگ، و سلامت جسمانی مورد توجه است. در سطح اجتماعی انسجام اجتماعی، کاهش جرم و بزهکاری، نوعدوستی و حس مسئولیتپذیری مهمترین آثارند.
ولی از نظر اسلام کارکردهای دین تنها این موارد نیست بلکه کمال و اعتلای حقیقی انسان برتر از همه کارکردهای روانی است. دین بیان می کند که انسان عبث آفریده نشده، بلکه خلقت او هدفدار بوده است[46]. و به بهترین صورت جسمی وروحی آفریده شده[47] و با بیان تکریم انسان[48] جایگاه خلیفه اللهی وی را نشان می دهد[49] و برای نیل بمنزلت قرب ورضوان[50] که کمال و اعتلای حقیقی او می باشد، راه عبودیت رانشان میدهد[51] که در پرتو ایمان و عمل صالح بدست میآید[52] ونتیجه آن آرامش واقعی انسان در هر دو سرا میباشد. و تنها عامل آرامش و اطمینان قلبی را یاد خدا معرفی میکند.[53]