دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

عقاید ماتریدیه (جهان شناسی)

No image
عقاید ماتریدیه (جهان شناسی)

نویسنده : محمد محسن مردانی

كلمات كليدي : ماتريديه، معتزله، عدليه، حسن و قبح، جواهر، اعراض، اجسام

مبانی اصلی اعتقادات ماتریدیه

باید این نکته را متذکر شد که مبانی اصلی فرقه ماتریدیه را در پنج بخش مطرح نمود:

جهان شناسی و ایمان

توحید و صفات الهی

نبوت

امامت و خلافت

معاد در روز قیامت ( نه رجعت)

هر چند این مبانی در ابتدا از عقاید ابوحنیفه اخذ شده است اما بدست ابومنصور ماتریدی و شاگردانش نظام­مند و منسجم گردیده است.

بدون هیچ مقدمه ای وارد مبحث اصلی اعتقادات ماتریدیه می شویم:

جهان شناسی

وقتی صحبت از جهان در بین متکلمان الهی و اسلامی مطرح می­شود هم جهان مادی و هم ماورای آن یعنی مجردات را دربر می­گیرد ولی در اندیشه و اعتقادات ماتریدیه منظور از جهان و عالم مساوی با جهان مادی است که در حیطه حس قرار می­گیرد نه بیشتر و به تعبیر آنها «جهان اسم ماسوی الله است و تمام موجودات حادث را دربر می­گیرد»[1] و تفسیری که ماتریدیه از جهان ارائه می­دهند به سه بخش اجسام و جواهر و اعراض مطابقت دارد و مجردات را شامل نمی­شود.

جسم و جوهر از دیدگاه ماتریدیه

به نظر ماتریدیان جوهر عبارت است از جزء لاینفک که هیچ وقت قابل قسمت نیست نه در عالم خارج و نه در عالم ذهن[2] و این جوهر است که اساس جهان مادی را تشکیل می­دهد. بنابراین نمی­توان آن را از ماده جدا کرده و نمی­توان آن را تقسیم نمود.

جسم که حداقل از دو جوهر تشکیل شده است چون متشکل از دو شیء بوده طبیعتا دارای تقسیم می­باشد و حداقل می­توان گفت که از نظر ذهنی قابل انفکاک و جدایی می­باشد و این جسم همانند جوهر قائم به ذات می­باشد که در نزد ماتریدیان جوهر و جسم، اعیان نامیده می­شوند.[3]

در مقابل جوهر و جسم، اعراض قرار دارند. اعراض اموری بوده که قائم به خود نیستند و برای بوجود آمدن باید به یکی از جواهر یا اجسام تکیه نمایند.

رابطه این سه بگونه­ای است که جسم برای بوجود آمدن نیاز به جوهر داشته و عرض برای عرض اندام نیاز به جسم دارد. از این­رو رابطه این سه بخش کاملا به هم وابسته می­باشد.

هدف از بیان این مطالب توسط ماتریدیه این بوده است که آنها می­خواهند از بین این مطالب پی به حدوث جهان و در نتیجه اثبات مُحدِث برای عالم خلقت بنمایند. بنابراین می­توان گفت ادله­ای که ماتریدیان به عنوان برهان حدوث مطرح می­کنند تقریبا با ادله بقیه مسلمان در جهاتی اتفاق و در جهاتی اختلاف دارد. زیرا دیگران قائلند که عالم و اجسام حادث هستند و هر حادثی نیاز به محدث دارد. محدث این اجسام، غیر جسمانی است و آن ذات باری تعالی می­باشد.[4] همینطور جریان قدم و حدوث عالم و واجب الوجود و ممکن الوجود و اثر و موثر که علاقه­مندان می­توانند به کتب کلامی در این زمینه خصوصا شرح باب حادی عشر مراجعه نمایند.[5]

استدلال­های ماتریدیه

ابتدا برای اثبات حدوث عالم به حدوث اعراض تمسک نموده­اند مانند سفیدی و سیاهی و حرکت و سکون که دو ضد هستند و در یک محل جمع نمی­شوند. بنابراین یک شیء گاهی می­تواند سفید باشد و گاهی سیاه و گاهی می­تواند حرکت داشته باشد و گاهی سکون و این تغییر، خود دلیل بر حدوث عالم است که از طریق حس قابل ادارک است و اجسام که محل حوادث است خود نیز باید حادث باشد. البته آنها برای اثبات حدوث عالم به نقل و عقل هم تکیه کرده­اند:

بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذَا قَضىَ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُون‌[6]

آنها به ادله عقلی نیز تمسک کرده­اند. مثلا حرکت و سکون در آنِ واحد در جسمی جمع نمی­شوند. پس نیمی از اوقات ثابت و نیمی از اوقات متحرک است و شیء که اینگونه باشد متناهی و محدود است.[7]

ماتریدیان برای اثبات محدث برای عالم همچون دیگر اهل سنت و شیعه بنا را بر جریان مباحث فلسفی حدوث و قدم و مطالب واجب الوجود نبرده و فقط به این استدلالات ساده در این زمینه بسنده کرده­اند.

همچنین در بحث معرفت شناسی که یکی از مباحث مهم در هر فرقه­ای می­باشد ماتریدی سخنها گفته بطوری که برخی بر این گمانند که وی اولین کسی است که از معرفت و راههای کسب معرفت سخن گفته است[8] ولی در مقاله منابع اسلامی تصوف بیان نمودیم که اصل بحث معرفت شناسی در کلام ائمه اطهار علیهم السلام و بخصوص امیر المومنین(ع) مطرح گردیده است و تنها مطلبی را که می­توان گفت این است که آنها مطالب را دسته­بندی خاصی نموده­اند. در عین حالی که نظریه معرفت شناسی ماتریدی از سادگی خاصی در برابر نظریات دیگران برخوردار است.

تعریف علم

ماتریدی در تعریف علم در کلام به دو شق علم عقلی و علم نقلی می­پردازد و معتزله به علم عقلی صرف و اهل حدیث به علم نقلی صرف پرداخته­اند. بنا بر قول ماتریدیه «علم صفتی است که اگر کسی آن را دارا گردد عالم می شود»[9] این گفته بدون نظر به راههای کسب آن مطرح گردیده است. هر چند وی بعدا برای کسب علم راههایی را بیان نموده است که عبارتند از:

  • حس که از آن تعبیر به عیان می­کند و علمی که از این طریق بدست می­آید بدیهی است و قابل بحث و نظر و رد نمی­باشد.
  • نقل که از آن تعبیر به خبر می­کنند. هر چند در نوع خبر و صدق و کذب آن مطالب زیادی مطرح می­کنند.
  • عقل که به اعتقاد ماتردیان ابزار ضروری و بدیهی است و در اصل حجیت آن هیچ انکاری راه ندارد. از دیدگاه آنان علم عقلی از دو طریق بدیهی و نظری بدست می­آید و ماتریدیان هر دو گونه را پذیرفته­اند و در آن هیچ گونه بحثی ندارند. این در واقع کنایه­ای است به اهل حدیث که عقل را در مقابل نقل بی ارزش تلقی می­کنند.

حسن و قبح؟

در رابطه با حسن و قبح به معنای استحقاق مدح و ذم که مورد اختلاف بین اشاعره و معتزله می­باشد ماتریدیان همانند عدلیه (امامیه و معتزله) حسن و قبح عقلی را پذیرفته و بر این باورند که عقل می­تواند حسن و قبح اشیا را درک کند.[10] این درک هیچ گونه محدودیتی در اراده و مشیت خدا ندارد.

کمال الدین بیاضی که از ماتریدیان است می­نویسد:

حُسن به معنای استحقاق مدح و ثواب و قُبح به معنای استحقاق مذمت و عذاب بر تکذیب انبیا و رسل در نزد ماتریدی عقلی است. عقل در می­یابد که خدا به آن حکم کرده است... نه اینکه عقل حُسن و قُبح را واجب کرده باشد و اتصاف خدا به جور و آنچه سزاوار نیست محال است. بنابراین عذابِ مطیع و عفوِ کافر عقلا جایز نیست.[11] زیرا با حکمت خدا منافات دارد و عقل به عدم جواز آن جزم دارد... و افعال خدا از باب تفضل بر بندگان معلل به مصالح و حکمتها است.[12]

پس بنابراین بوضوح می بینیم که در مسئله حسن و قبح ماتریدیه همانند عدلیه قائل به حسن و قبح عقلی می­باشند.

مقاله

جایگاه در درختواره عقائد فرق

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS