26 بهمن 1396, 16:38
مفهوم دوم از عرفی شدن، سکولاریسم است که عبارت است از «افتراق ساختاری میان ساخت سیاسی، از نهاد دین و به عبارت دیگر، عرفی شدن به این معناست که نهاد دین که دارای کارکردهای گوناگونی بوده به علت پیچیده شدن مناسبات زندگی اجتماعی و تخصیص نقشها همچون سایر نهادها متمرکز شده و وظایف خود را واگذار میکند». (مجله کیان، شماره24، ص19) عوامل، زمینهها و بسترهای بروز سکولاریسم در جهان غرب با عاملیت کلیسا را برشمرده، گفتیم که هیچ یک از این عوامل در آیین اسلام و محیط دینی و علمی اسلامی وجود نداشته، لذا سکولاریسم به عنوان فرزند نامشروع غرب و کلیسا در اسلام و شرق اسلامی چشم به جهان نخواهد گشود.
امضایی بودن برخی از قوانین: گاهی تصور میشود که یکی از دلایل دخالت عرف در احکام شرعی، تقسیم احکام به تاسیسی و امضایی است، زیرا امضای بخشی از قوانین بشری در اسلام گواه بر این است که اسلام بر بسیاری از عرفهای دوران جاهلیت صحّه گذاشته و امضا کرده است و تنها در «فقه العبادة» به تاسیس احکام جدیدی دست یازیده است. با این حساب اگر پیامبر اسلام(ص) در زمان ما ظهور کرده بود، به بسیاری از عرفهای موجود نیز صحّه میگذاشت، چرا که قوانین عرفی عصر ما قطعاً از «فقه الجاهلیة» پیشرفتهتر و انسانیتر است.(مجله کیان، سال پنجم، ش24، ص 20)
تحلیل: پیش از آنکه به تحلیل این ادّعا بپردازیم، نکاتی را یادآور میشویم: 1- احکام آیین اسلام، تابع مصالح و مفاسد است و هرگز چیزی بیملاک، واجب و یا حرام نمیشود، زیرا جعل حکم بدون ملاک جز لغو و عبث چیزی نیست و خداوند حکیم برتر از آن است که از او کار لغو سر بزند. لذا معنی وحیانی بودن دین این نیست که تشریع الهی، فاقد ملاک بوده و یا ملاک آن قابل درک نباشد ، لذا در بخشی از احکام علّت تشریع نیز بیان شده است. مثلاً قرآن درباره تحریم شراب و قمار میفرماید: «شیطان میخواهد به وسیله شراب و قمار در میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد، آیا با این همه زیانها و مفاسد خودداری خواهید کرد؟».(مائده، 91) امام هشتم(ع) میفرماید: «خدا هیچ خوردنی و یا آشامیدنی را حلال نکرده مگر آنکه در آن سود و صلاحی هست و چیزی را تحریم نکرده، مگر آنکه در آن زیان و فساد است». (مستدرک الوسائل:ج3، ص71، چ 1)
2- رابطه عقل و دین در اسلام، با رابطه عقل و دین در مسیحیت بسیار متفاوت است، در آیین کنونی مسیحیت، خرد جدا از دین است، در حالی که در آیین اسلام، دین آمیخته با عقل است و اصولاً در اسلام اندیشهای و یا قانونی، نمیتوان جست که با خرد در چالش و تعارض باشد و اگر هم روزی آیه و حدیثی با حکم خرد تعارض پیدا کرد، یا برداشت ما از دین غیرصحیح میباشد و یا در حکم خرد مغالطهای رخ داده است، لذا یکی از مبانی استنباط، پس از کتاب وسنّت، عقل است. البته نه به این معنا که عقل در همه میادین و گسترهها، حق حاکمیت دارد، بلکه برای حاکمیت آن قلمرو خاصّی است که در محل خود بیان شده است، در حالی که جریان در آیین کنونی مسیحیت چنین نیست و اصولاً برای خرد مقامی و برای دین مقام دیگری قائلند و میان آن دو، دیوار عظیمی حایل است.
مرحوم دکتر قاسم غنی در خاطرات خود مینویسد: در دانشگاه آمریکایی بیروت استادی داشتیم کشیش و در رشته علوم طبیعی نیز برای ما تدریس مینمود، ولی در هفته یک روز هم مسائل مذهبی را مطرح میکرد. روزی استاد در پاسخ به متناقض بودن سخنان علمی با مواعظ مذهبیاش گفت: من مغز خود را به دو قسمت تقسیم کرده، بخشی برای عقل و خرد و بخشی برای وحی و دین و میان این دو، دیوار عظیمی است که هرگز ارتباطی میان آن دو برقرار نیست. 3- بشر در طول زندگی خود، به یک سلسله قوانینی دست یافته که برخی به نفع جامعه و برخی دیگر به ضرر جامعه میباشد. اسلام، آنچه را که دارای ملاک بوده، گذرا قرار داده و امثال آن در قرآن زیاد است و بخشی که مضرّ بوده رد کرده است. 4- کلّیه امور معاملاتی که اسلام امضا کرده، فقه جاهلی نبوده، بلکه فقه الهی بشری بوده که شرایع سماوی پیشین نیز به تصویب آنها پرداخته و تجربه بشری نیز صلاحیت آنها را ثابت کرده است و عرب جاهلی نیز از آنان اخذ کرده بود.
با توجه به این امور چهارگانه روشن میشود که در گفتار نویسنده تا چه اندازه مغالطه رخ داده است. او تصور میکند که معاملات اسلامی، همه و همه زاییده فکر عرب جاهلی بوده و پیامبر(ص) آنها را مورد امضا قرار داده است، در حالی که قسمت اعظم آنها مربوط به شرایع پیشین و تجارب انسانی بوده است. پس معنی وحیانی بودن دین این نیست که کلیه احکام شرایع پیشین را نسخ کند و یا تجارب امم را نادیده بگیرد. اصولاً از نظر جامعه شناسی، دین و تمدن با هم گره خورده و از مضامین قرآن استفاده میشود که پیامبران بودند که راه تمدّن را به بشر نشان دادند، چنان که درباره حضرت داود(ع) میخوانیم: «ساختن زره را به خاطر شما به او آموختیم تا شما را در جنگها صیانت بخشد، آیا شکرگزار خدا هستید؟» (انبیا، 80) یکی از اشتباهات تاریخ نگاران این است که محور تاریخ را سلاطین و شاهان قرار داده در نتیجه، همه کمالات بشری به آنها منتسب گشته است در حالی که اگر بشر بتواند تاریخ را بر طبق حیات پیامبران تنظیم کند، در این صورت خدمات آنان به بشر روشنتر میشود. (فصلنامه کلام اسلامی، شماره 50، صص21-24)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان