كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، تاج الملوك، عصمت الملوك، ملكه توران، رضاخان، محمدرضا
نویسنده : فاطمه پهلوان پور
صفیه، همسر اول رضاخان
رضاخان قبل از ازدواج با مادر "محمدرضا"(تاجالملوک) همسر دیگری داشت. وی زمانی که واحدش در همدان مستقر بود، در سال 1281ق. با زنی به نام "صفیه" ازدواج کرد و از او صاحب یک دختر به نام "همدمالسلطنه" شد که اگر زنده باشد، گویا پس از انقلاب در ایران مانده است. رضاخان با این زن همدانی یک سال زندگی کرد و او را طلاق داد.[1]
تاجالملوک، همسر دوم رضاخان
همسر بعدی رضاخان "تاجالملوک آیرملو" بود که خانوادهاش از مهاجران بودند و پس از انقلاب بلشویکی روسیه از آذربایجان به ایران آمده بودند.[2] او دختر "میرپنج تیمورخان آیرملو" از صاحبمنصبانِ ارشد ارتش قزاق بود.
وصلت با خانواده تیمورخان میرپنج برای افسر سادهای چون رضاخان، افتخاری بزرگ و مایه ترقی بود. تیمورخان نیز از شخصیت قلدر مآبانه رضاخان خوشش میآمد؛ زیرا آینده او را درخشان میدید. پس با وساطت چند تن از بزرگان قزاق به ازدواج او با دخترش رضایت داد و البته این وصلت از سوی دختر نیز مقبول واقع شد؛ زیرا برای دخترِ جاهطلبی چون تاجالملوک، ازدواج با مرد خوشتیپ و خوشهیکلی چون رضاخان مایه فخر به حساب میآمد.[3]
بدینترتیب تاجالملوک آیرملو در 15 رجب 1294ش. در سن 24 سالگی یا به قولی 18 سالگی به عقد رضاشاه در آمد. "اشرف" در خاطراتش مینویسد: «هنگام عروسی، مادرم 24 سال داشت. رضاشاه اغلب به شوخی به او میگفت: تو شانس آوردی که در چنین سنی شوهر پیدا کردی. تاجالملوک هم عصبانی میشد و جواب میداد تو اشتباه میکنی. من فقط 18 سال داشتم که ازدواج کردم.»[4]
او از این پس نقش مؤثری در زندگی و سلطنت رضاخان ایفا کرده است. تاجالملوک پس از ازدواج به خانه کوچک رضا در محله روغنیها، خیابان جلیلآباد سابق آمد. "ثریا" در خاطراتش مینویسد: «تاجالملوک در کاخ خود در میان متملقین کمین کرده است و دوست دارد دسیسهچینی کند، شخصیتهای سیاسی و همسران افسران و درباریان را به حضور بپذیرد، از آنها پرس و جو کند و درباره همه چیز و همه کس اظهار عقیده کند. در ضمن سعی دارد، طرز فکر خود را به محمدرضا تحمیل کند. محمدرضا همیشه با احترام به حرفهایش گوش فرا میدهد... .[5] تاجالملوک زنی مغرور بود؛ حتی یک لحظه هم این فکر را از سرش بیرون نمیکرد که این رضاخان، شوهر او بوده که سلطنت سلسله پهلوی را پایه گذاری کرده است... . با وجود اینکه من در مقام ملکه ایران رسماً به او ارجحیت داشتم، مجبور بودم برای دیدنش به کاخ اختصاصی او بروم... .»[6]
تاجالملوک در خاطراتش مینویسد: «پدرم یک افسر عالیرتبه دیوزیون قزاق بود. خودش در بادکوبه(باکو) متولد شد. در طول اقامت در جبهه جنگ با انقلابیون روسیه (در اطراف بادکوبه) از رضا خوشش آمده و او را به خدمت شخصی خود گرفته بود و یک بار هم جان پدرم را نجات داده [بود]و این مسائل باعث آشنایی خانواده ما با او شد.»[7]
رضاخان از این زن چهار فرزند داشت: "شمس"، "محمدرضا"، "اشرف" و "علیرضا".[8]
تاج الملوک که وجودش در زندگی رضاخان موفقیتهای اجتماعی و سیاسی بسیاری را پدید آورده بود، خواهان زندگی بهتر و توجیه بیشتر شوهر بود. امری که هیچگاه به واقعیت نپیوست؛ چه اینکه همراه پیشرفتهای سیاسی و نظامی رضاخان، ازدواج وسیلهای برای پیمودن پلههای ترقی وی شد.[9]
قمر الملوک(ملکه توران) همسر سوم رضاخان
رضاشاه در سال 1306 با زنی از خانواده قاجار ازدواج کرد، به نام "ملکه توران" که "غلامرضا" از اوست.[10] نام اصلیاش "قمرالملوک" بود و تعلیمات ابتدایی و متوسطه را دیده بود و با اصول معاشرت آشنایی داشت. گفتهاند که روز عید قربان، هنگامی که رجال کشور برای سلام نزد "احمدشاه" رفته بودند، وزیر جنگ(رضاخان) لبخندزنان به "مجدالدوله" گفت: «به من خبر دادند که شما نوه بسیار زیبایی دارید و من خواستم موافقت کنید که او را به همسری خود انتخاب کنم.» مجدالدوله با این پیشنهاد موافقت کرد و روز بعد رسماً مراسم خواستگاری انجام شد.[11] پس از موافقت در حالی که توران 17 ساله و رضاخان 47 ساله بود، در سال 1300 ازدواج صورت گرفت.
یک سالی که رضاخان با توران زندگی کرد همیشه میان تاجالملوک و او به علت حسادت تاجالملوک، دعوا و جنجال بود و تاجالملوک، توران را که زنی زیبا و در روزگار خود از جمله زنان تحصیلکرده به حساب میآمد، سخت در فشار قرار داد.[12]
پس از چند ماه، میان تاجالملوک و رضاخان قدری تفاهم برقرار شد. البته این تفاهم برای حفظ ظاهر بود، که تنها رضاخان اجازه داشت، گاهی چند دقیقهای برای دیدن فرزندان و احوالپرسی از حال آنان به خانه تاجالملوک سر زند.[13]
به هر حال دسیسهچینیهای تاجالملوک از یک سو و بدخلقی رضاخان از سوی دیگر، توران جوان را ـ که به اجبار ازدواج کرده بود ـ عاصی کرد و روابط این دو را تیره ساخت.[14] رضاخان این زنِ با ترتیب، مؤدب و زیبا را پس از یک سال طلاق داد.[15] تنها لطف رضاشاه به ملکه توران، اجازه نگهداری از فرزند بود؛ اما به نقلی دیگر رضاشاه هرگز توران را طلاق نداد و همچنان توران در حلقه نکاح او بود؛ ولی روابطی با هم نداشتند.[16]
عصمت الملوک، همسر چهارم رضاخان
رضاخان تنها شش ماه پس از جدایی از توران به دلیل کسب اعتبار بیشتر در جامعه، دختر یکی از خاندانهای قاجاری را برگزید و به عقد خویش درآورد. این دختر، "عصمت الملوک" دختر "غلامعلی مجللالدوله" دولتشاهی از رجال بزرگ عصر قاجار بود.[17]
در سال 1302ش. یک روز رضاخان، ضمن مذاکره با "سرهنگ پاشاخان" اظهار داشت که شنیدهام همسر شما خواهر شایستهای دارد و من تصمیم به ازدواج با او گرفتهام و میل دارم شما در این باره اقدام کنید. "سرلشکر خدایار" و سرهنگ پاشاخان، بیدرنگ با خواهر همسر خود(دوشیزه عصمتالدوله دولتشاهی) و شاهزاده مجللالدوله در این باب مذاکره کردند. پس از تهیه مقدمات امر، مراسم عقد و عروسی در منزل "ابتهاجالسلطنه"، مادربزرگ دوشیزه عصمت انجام یافت.[18]
رضاخان هیچوقت با زن زندگی نمیکرد. روزهای پنجشنبه نیم ساعت پس از ظهر نزد عصمت میرفت و از او دارای پنج فرزند شد که باعث حسادت بیشتر تاجالملوک شد.[19]
رضاشاه از او صاحب 4 پسر و یک دختر شد. رضاخان پس از تولد علیرضا دیگر با مادر محمدرضا رابطه زناشویی نداشت و احتمالاً علتش خشونت تاجالملوک بود که پس از رسیدن به مقام سلطنت برای رضاخان تحملناپذیر بود. این زن(عصمت) تا زمان انقلاب زنده بود و 78 سال داشت. در زمانی که تنها زن رضاخان تاجالملوک بود، او در دربار بانویی صالح آرام بود؛ اما پس از توران، دستهبندی و جنجال بین تاجالملوک و عصمت پدید آمد.[20]
"فردوست" نقل میکند: «زمانی که من به دربار وارد شدم، هجوم مادر محمدرضا به عصمت در اوج بود. ندیمههای مشهدی مادر محمدرضا به دستور او با چوب و چماق به ساختمان عصمت حمله میبردند. به محض اینکه عصمت از حمله با خبر میشد، درهای ساختمان را قفل میکرد و خود در اتاقی مخفی میشد و از آنجا به رضاخان خبر میداد و مشهدیها با دیدن رضاخان فرار میکردند. با همه این مسائل، رضاخان احترام تاجالملوک را داشت و آن هم به خاطر ولیعهدی محمدرضا بود؛ ولی عصمت را دوست داشت و پس از رفتن به جزیره موریس از او ملتمسانه خواست که نزد او بماند؛ ولی عصمت بیوفایی کرد و پس از یکی دو ماه بازگشت؛ اما پسران و دخترانش تا مرگ رضاخان نزدش بودند. با خروج رضاخان از ایران، جدال میان تاجالملوک و عصمت نیز خاتمه یافت و او ترتیبی داد که عصمت را از کاخ گلستان بیرون کنند و او هم که درویشمسلک بود تا زمان انقلاب در خانهای در خیابان سعدآباد زندگی میکرد.[21]
عصمتالملوک، آخرین و محبوبترین همسر رضاشاه بود. سادگی و حرف شنوی او باعث شد که این محبوبیت همچنان تا پایان عمر رضاشاه حفظ شود که باعث حسادت تاجالملوک شد؛[22] اما عدم حضور تاجالملوک در موریس ناشی از شکست او در مبارزات نبود؛ بلکه تاجالملوک به عنوان جانشین شاه و ناظر امور مربوط به خانواده در کشور باقی ماند.[23]
اقتدار تاجالملوک در دربار محمدرضا
در جریان دی ماه 1314 که کشف حجاب شد، تاجالملوک نقش اول را بر عهده داشت. پس از استعفای رضاشاه و تبعید وی به خارج از کشور و آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی، ستاره بخت او درخشیدن گرفت؛ زیرا پسرش پادشاه بود و او بر دربار ایران و پادشاه، فرمانروایی مطلق داشت. تاجالملوک از سال 1320 سودای سیاست در سر داشت و با بزرگانی چون "قوام" و "بیات" و "ساعد" آشنایی و رفت و آمد پیدا کرد.
تاجالملوک پس از فوت رضاخان به همسری شخصی به نام "غلامحسین صاحبدیوانی" در آمد. وی از ملّاکان شیراز بود و داعیه وکالت مجلس را داشت و در دوره پانزدهم به خواهش تاجالملوک از قوامالسلطه او را از صندوق فسا بیرون آورد. او که به مراد دل رسیده بود، دیگر آن صمیمت را به همسر خود نداشت و بهتدریج بین آن دو اختلاف ایجاد شد.[24]
وی در دوره حکومت "دکتر مصدق" برای جلوگیری از تحریکات دربار که در رأس آن تاجالملوک و اشرف قرار داشتند، آن دو را به خارج از کشور تبعید کرد. پس از کودتا تاجالملوک به ایران بازگشت و زندگی مرفه و جدیدی را پی گرفت و به معامله با سرمایهداران و دخالت در امور اقتصادی پرداخت. او قریب 35 سال در دربار محمدرضا شخص اول بود تا شعلههای انقلاب در سال 1357 او را به فرار از ایران ناگزیر ساخت و در کاخ شخصی خود در آمریکا مسکن گزید.[25]