كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، سيدحسن تقي زاده، مشروطيت، مجلس شوراي ملي، مجلس سنا
نویسنده : مرتضي حسني نسب
سیدحسن تقیزاده یکی از اشخاصی است که درباره وی دو نظر متفاوت وجود دارد؛ گروهی وی را بسیار خدمتگذار به ایران و مشروطه و عامل پیشرفت ایران میدانند و برخی نیز وی را خائن به ایران و مشروطه و عامل عقب ماندگی و وابستگی ایران به شمار میآورند. این مقاله درصدد است که با بررسی زندگی وی برای این ابهام پاسخی مناسب بیابد.
زندگینامه
سیدحسن در خانوادهای مذهبی در سال 1257ش (برابر با 1295 هجری قمری) در تبریز به دنیا آمد.[1] پدر وی سیدتقی از اهالی قفقاز روسیه بود.
سیدحسن پس از فوت پدر یک بار برای فروش باغ پدری از رود ارس گذشت و به قفقاز رفت و آن باغ را به عمویش فروخت و به تبریز بازگشت.[2]
وی دروس حوزوی را ابتدا در تبریز و سپس به مدت هفده سال در نجف از محضر بزرگانی چون شیخ مرتضی انصاری گذراند و سپس به تبریز آمد و در آن جا به تدریس و امامت جماعت و امور مردم پرداخت[3] و در سال 1314ش وفات یافت که سیدحسن در آن زمان نوزده ساله بود.[4]
مادر وی معصومه خانم نیز از اهالی شبستر بود که وی نیز از خانوادهای مذهبی بزرگ شده بود.
سیدحسن از کودکی به یادگیری علوم حوزوی و سپس به یادگیری علوم ریاضی و زبانهای خارجه پرداخت. وی در سال 1321 هجری قمری به ترکیه و مصر و لبنان سفر نمود و پس از بازگشت به ایران به کارهای سیاسی پرداخت ؛ وی در سه دوره نخست نماینده مردم تبریز در مجلس ملی بود و سپس سه دوره بعد از ناحیه تهران به نمایندگی مجلس شورای ملی برگزیده شد و همچنین نماینده مردم تبریز در دوره پانزدهم نیز شد[5]. وی در سال 1348ش در سن 91 سالگی درگذشت.
دوران یادگیری و کسب علم
سیدحسن از کودکی به یادگیری قرآن و همچنین شرکت در مکتب آن زمان که بیشتر به کتب فارسی از شعراء و نویسندگان معروف ایرانی بود، پرداخت. پس از آن، از سن هشت سالگی دروس حوزوی و صرف و نحو و منطق و اصول فقه و فقه را فراگرفت (که خود وی آن را از سر اجبار پدر میدانست) و از سنین نوجوانی از دروس حوزوی جدا شد.[6]
وی در نوجوانی به سمت ریاضیات قدیم و حساب و هندسه کشیده شد و پس از آن برخی از کتب علم کلام و فلسفه را نیز خواند و سپس به خواندن برخی کتب علم جفر و رمل نیز پرداخت. پس از آن وی به خواندن کتب طب قدیم مشغول شد و پس از آن شروع به کتب طب جدید نمود که به خاطر همین شروع به یادگیری زبان فرانسه نمود. وی فرانسه را به همراه دوست خود محمدعلیخان تربیت نزد میرزا نصراللهخان سیف الاطباء به مدت شش سال فرا گرفت؛ وی علوم غیرحوزوی خود را دور از چشم پدر خود میخواند که بنابر قول وی اگر وی مطلع میشد به شدت منع میکرد.[7]
وی همچنین کتب شیخیه را نیز مطالعه مینمود و از احوال آنان اطلاع کاملی داشت؛ سیدحسن کتب شیخ احمد احسایی را نزد یکی از علمای شیخیه به نام شیخ علی معروف فرا گرفت؛ به این صورت که پیش از طلوع خورشید نزد وی میرفت و شرح فرائد شیخ را میخواند.[8]
وی طریق و روش شیخیه را بهتر از روش علمای عصر خود میدانست و این روش را روش حکمت و تصوف یاد نمود و روحانیون مخالف را متعصب میدانست؛[9] وی از سنین بیست سالگی با مطالعه آثار عبدالرحیم طالبوف، میرزا ملکمخان ناظمالدوله و روزنامههای تجددخواه فارسی خارج از کشور و کتابها و مجلات جدید عربی و ترکی که در مصر و عثمانی منتشر میشد با اندیشههای سیاسی و ضد استبدادی و آزادیخواهی اروپایی آشنا شد و تمایل به آن پیدا نمود.[10]
پس از آن به یادگیری زبان انگلیسی نیز مبادرت نمود. وی انگلیسی را از مدرسهای آمریکایی در تبریز فراگرفت.[11]
دوران تدریس و تأسیس مدرسه تربیت
وی از سن بیست سالگی شروع به کارهای فرهنگی نمود که از آن جمله تدریس و تاسیس مدرسه و کتابخانه است.
سیدحسن تقیزاده تدریس را از مدرسه دارالفنون مظفری شهر تبریز که شعبه دارالفنون تهران بود، آغاز نمود و پس از آن به کمک چند نفر از دوستان تبریزی خود؛ از جمله یوسفخان آشتیانی اعتصامالملک (پدر پروین اعتصامی)، محمدعلی تربیت و حسین عدالت مدرسه تربیت را دایر نمود که دومین مدرسه در تبریز بود که با اصول جدید و غیر مکتبخانهای اداره و تدریس میشد.[12] در این مدرسه اندیشههای غربی ترویج میشد و دانشآموزان فرهنگ غربی را یاد میگرفتند؛ اما مخالفت روحانیون و مردم مذهبی مانع ادامه کار مدرسه شد.
سپس شروع به ترجمه کتاب عجایب آسمانی از زبان فرانسه به فارسی شد که از جمله تالیفات وی به حساب میآید.
پس از آن به کمک چند نفر از دوستان تبریزی خود از جمله سید محمد شبستری، اعتصامالملک، محمدعلی تربیت و حسین عدالت کتابخانه تربیت را نیز تاسیس کرد. این کتابخانه در جریان انقلاب مشروطیت سوزانده شد.[13]
وی همچنین در سال 1320ق مجله گنجینه فنون را منتشر ساخت که اغلب مقالات آن ترجمه مقالات خارجی بود.[14]
سفر به کشورهای مختلف برای فرار از وبا
از حدود سال 1320ه.ق در بسیاری از شهرهای جنوبی ایران وبا شایع شده بود و از آن جا به بسیاری از مناطق سرایت کرد. به همین جهت سیدحسن تقیزاده به خارج از کشور مسافرت نمود. وی به شهرهای قفقاز از جمله ایروان، تفلیس، باطوم و سپس به استانبول و اسکندریه مصر و قاهره و بعد از آن به دمشق و بیروت رفت و پس از حدود یک سال و نیم فرار از وبا و گشت و گذار در کشورهای مختلف به تبریز بازگشت.[15]
مقالهای از وی بهدست آمده است که در زمان حضور خود در استانبول نوشته بود و در آن به مبارزه با پوشیدن لباس غربیها و وابستگی ایرانیان به غرب در لباس پرداخت:
«... و ما از روی کفران نعمت و جهل، تعلیمات الهیه را ترک و اوامر شرع شریف را رفض کرده، در لباس دنیوی و اخروی از عمامه تا کفن محتاج بیگانگان شدهایم و این همه اوامر و شرعیات دین خود را در امور صناعت و تجارت و قطع احتیاج از دشمنان دین دور انداختهایم و خود را اسیر ایشان کردهایم. حضرت مولای متقیان میفرماید: احتج الی من شئت تکن اسیره[16]».
مسافرت به تهران
همانطور که گذشت، وی با مطالعه کتب و مقالات سیاسی عربی و ترکی با نظرات آزادیخواهان و انقلابیون کشورهای عثمانی و مصر و همچنین نظرات سیاسی اروپاییان آشنا شده بود.
ورود وی به تبریز پس از مراجعت از سفر، مقارن با شروع نهضت مشروطیت در تهران بود که با مهاجرت علمای تهران به قم و همچنین فشار مردم تهران به حکومت، عاقبت شاه قاجار راضی به ایجاد مجلس ملی شد و مجلس ملی شکل گرفت.
در تبریز به جهت حضور ولیعهد، محمدعلی میرزا و سختگیریهای وی، جنبش مشروطیت به تاخیر افتاده بود و مردم حتی از اخبار تهران آگاهی نداشتند؛ ولی پس از افزایش آگاهی و فشار مردم، بالاخره محمدعلی میرزا نیز تسلیم شد و مجبور شد که اخبار مشروطیت و خبرهای تهران را به اطلاع مردم تهران برساند؛ به همین جهت در تبریز انتخابات برای تعیین نماینده یا وکیل آغاز شد.
سیدحسن تقیزاده برای این که از اخبار تهران به صورت کاملتری اطلاع پیدا کند، ابتدا به روسیه و تفلیس رفت تا از آنجا به تهران بیاید؛ وی در باکو با یکی از دوستان عبدالرحیم طالبوف آشنا شد که به جهت دعوت وی برای ملاقات با طالبوف، به تمیرخان شوره داغستان رفت و با طالبوف ملاقات نمود.[17] (در مورد صحبتها و گفتارهایی که بین تقیزاده و عبدالرحیم طالبوف رد و بدل شده، آگاهی در دست نیست؛ ولی با توجه به شخصیتی که از طالبوف سراغ داریم و این که وی ایرانی و از دیار تبریز بوده، باید گفت که موضوع صحبتهای آنها بیشتر درباره خبرگرفتن طالبوف از وضعیت ایران و تبریز باید باشد.)
سپس به باکو بازگشت و با کشتی به رشت و پس از آن به تهران آمد تا از احوال مجلس نیز خبردار شود؛ ولی در آن جا خبری شنید که منجر به ماندن وی در شهر تهران شد. وی نماینده مردم تبریز در مجلس شده بود.[18]
مجلس اول
در آن دوران انتخابات به صورت صنفی انجام میپذیرفت و هر صنفی برای خود نمایندهای انتخاب نموده و به مجلس میفرستاد؛ بر همین اساس سیدحسن تقیزاده نیز به عنوان نماینده از طرف تجار تبریز برگزیده شد و از طرف مردم آنجا به مجلس راه پیدا کرد.
در مورد علت رای آوردن وی در مجلس اول از سوی صنف تجار تبریز اطلاع چندانی در دست نیست؛ ولی باید گفت یکی از اصلیترین علل رای آوردن وی از شهر تبریز مسلما پدر وی بود که بنا به گفته خود وی، بیست و چهار سال مرجعیت درجه اول در تبریز را داشت و دارای محراب و مسجد بود که حتی مظفرالدین شاه که در آن زمان ولیعهد قاجار بود، سالها طالب دیدار و ارتباط با وی بود.[19]
از دیگر علل آن باید به کارهای فرهنگی وی در شهر تبریز اشاره نمود که شرح آن گذشت.
همچنین وی از آزادیخواهان به حساب میآمد و در مقالاتی که در مجلات مختلف چاپ نموده بود، مخالف استبداد بود و مردم وی را از مخالفان استبداد به حساب میآوردند.
وی هنگام اعلام خبر انتخاب شدن برای مجلس شورای ملی در تهران بود که به وسیله تلگرافی مطلع شد که نماینده تبریز شده است؛ تقیزاده در آن دوران سن نسبتا کمی داشت و در نطقهای مجلس به عنوان تماشاچی حضور داشت.[20]
در جریان درگیری محمدعلی شاه قاجار با مشروطهطلبان، سیدحسن تقیزاده یکی از اشخاصی است که به شدت با محمدعلی شاه قاجار مبارزه میکرد و از وی انتقاد مینمود و محمدعلی شاه برای مقابله با افرادی مانند وی میگفتند، برای ما مشروعه کفایت میکند و نیازی به مشروطه نداریم.[21] در حالیکه مسلما منظور محمدعلیشاه از این کلام مشروطه مشروعه نبود؛ بلکه حذف مشروطه و ادامه سلطنت بیچون و چرای شاهان قاجاری بود.
آنچه که بیش از همه تقیزاده را در مجلس معروف کرد، خطابههایی است که وی در مجلس ایراد نموده بود و تحسین بسیاری را برانگیخت: «مجلس ما خیلی ناقص است و بدتر آن که در راه ترقی و تکمیل هم نیست؛ چه اگر دول و ملل عالم و ترقی و تنزل آنان را مقیاس قرار داده و تقسیماتی با درجات اعلی و دکات اسفل ثبت کنیم، چون از صفر بالا رویم پله پله از درجات ترقی ملل صعود کنیم، میرسیم به دول منظمه قانونی چون روس و عثمانی و چون از آن بالا رویم به دول مشروطه اطریش و آلمان و انگلیس و از آن بالاتر به دولت فرانسه و سویس و امریکا میرسیم که رفته رفته نواقص کمتر میشود و اغلب اصلاح شده و در آن درجات اعلی باز میبینیم که نسبت به خودشان نواقصی دارند که پارلمنتهای ایشان مشغول اصلاح آن هستند. ولی چون در عالم وهم از آنها نیز بگذریم و دولتی فرض کنیم که نواقص هم در آن رفع شده باشد، بالجمله به حد کمال نوع بشری رسیده باشند؛ چون این دولت را معکوس کنیم دولت و ملت ما خواهند شد؛ همانطور که از قلب مناره چاه پدید آید. چون این نقائص فوقالعاده خود را دیدیم باید از راه ملتپرستی به رفع آنها بکوشیم و به اصلاح آنها همت بگماریم...[22]»
از مهمترین حوادثی که در دوران مجلس اول اتفاق افتاد، قتل اتابک میرزا علیاصغر ظلالسلطان بود که تقیزاده به دلیل مخالفتهای فراوانی که با اتابک داشت، متهم به شرکت در قتل وی شد.