29 دی 1395, 9:25
اغلب يا همه افراد، به لحاظ برخوردارى از غريزه «حب نفس»، دوست دارند كه مورد توجه و عنايت قرار بگيرند. توجه به اين نياز، در حدى كه به افراط كشيده نشود و آثار سوء نداشته باشد، عاملى در جهت تغيير رفتار يا ايجاد «انگيزه عمل» در انسانهاست. وقتى كسى را مورد تشويق قرار مىدهيم و به خاطر داشتن صفتى يا انجام كارى مىستاييم، در واقع حس «خود دوستى» او را ارضاء كردهايم. اين هم، جاذبه و محبت مىآفريند، هم، نيت و انگيزه پديد مىآورد يا تقويت مىكند. همچنان كه از لفظ تشويق نيز برمىآيد، به معناى «بر سر شوق آوردن» و «راغب ساختن» در ماهيت تشويق نهفته است. اين كار، نيازمند شناخت ما از روحيات و خصلتهاى روانى اشخاص به معناى عام، و از ويژگيهاى روحى فرد مورد تشويق بهطور خاص است. در تشويق، بايد از لفظ، شيوه و برخوردى استفاده كرد كه در درون شخص، شوق و نيت و علاقه ايجاد كند و اين محرك درونى، او را به تلاش بيرونى وادار كند، نه اينكه صرفا يك «تحريك بيرونى» باشد. بعضى خصلت «تشويق ديگران» را ندارند و به دليل خودخواهى، غرور، حسد يا هر عامل ديگر، هرگز زبان به ستايش و تمجيد از خوبيهاى ديگران نمىگشايند و گفتن يك كلمه تشويقآميز، برايشان بسيار سنگين است، هر چند خودشان پيوسته دوستدار آن هستند كه مورد تشويق ديگران قرار بگيرند. برخى هم به گونهاى تربيت شدهاند كه به راحتى زبان به تعريف از ديگران و خوبيهايشان مىگشايند و نهتنها تشويق خوبان برايشان سنگين نيست، بلكه از اين كار، لذت هم مىبرند. و... چقدر تفاوت ميان اين دو گونه افراد است! داشتن زبان و لحن تشويقآميز، موهبتى خدايى است. نشان كمال روحى و همت بلند و علاقه به بالندگى و رشد انسانهاست. تشويق، در نيكان و نيكوكاران، زمينه بيشتر براى «عمل صالح» پديد مىآورد و نسبت به بدان و بديها، اثر غيرمستقيم بازدارندگى دارد. اگر در جامعهاى ميان نيك و بد فرقى گذاشته نشود و به شايستگان فرزانه و فداكار و فرومايگان تبهكار به يك چشم نگاه كنند، اين عامل سقوط اخلاقى و ارزشى جامعه است؛ صالحان مأيوس و دلسرد مىشوند و فاسدان جرأت و گستاخى مىيابند. اين مضمون كلام حضرت على (ع) است كه در عهدنامهاى كه به مالك اشتر نخعى نوشت، او را به اين ارزشگذارى و بها دادن به نيكان صالح فرمان داد: «لا يكونن المحسن و المسيىء عندك بمنزله سواء، فان فى ذلك تزهيدا لأهل الاحسان فى الاحسان و تدريب لأهل الاسائه»؛ اى مالك... هرگز «نيكوكار» و «بدكار» نزد تو يكسان و در يك جايگاه نباشند، چرا كه در اين كار، بىرغبتى نيكوكاران در امر نيكوكارى است، و ورزيدگى و شوق بدكاران براى بدى است. تفاوت گذاشتن ميان نيك و بد در نوع برخورد و احترام و توجه، نه تنها با «عدالت» منافاتى ندارد، بلكه سوق دادن جامعه به سوى صلاحيتهاست و ارج نهادن به نيكها و نيكان است. اين تفاوت رفتار به خاطر تفاوت عمل ديگران، هم در محيط خانه و ميان فرزندان قابل عمل است، هم در محيط درسى و ميان دانشآموزان و دانشجويان و هم نسبت به كارمندان، سربازان، خدمتگزاران و اقشار مختلف ديگر.
امام صادق (ع) ميفرمايند: آن گاه كه مومن به برادر مومنش تهمت زند، ايمان در دل او ذوب ميشود؛ همانگونه كه نمك در آب ذوب ميشود. اين حديث زيبا نشان ميدهد كه گناه زشت و ناپسند تهمت چگونه موجب از بين رفتن ايمان مومن ميشود. از ائمه معصومين (ع) نيز در بيان اندازه سنگيني گناه احاديثي وارد شده است. امام علي (ع) در اين باره فرمودند: بهتان زدن به آدم بيگناه بزرگتر از آسمان است(1). امام صادق (ع) نيز ميفرمايند: بهتان زدن به آدم بيگناه سنگينتر از كوههاي استوار است(2). همچنين امام علي (ع) در مذمت رفت و آمد به مكانها و محافل تهمتبرانگيز، فرمودند: از (رفت و آمد به) جاهاي تهمت برانگيز و مجالسي كه گمان بد به آنها برده ميشود بپرهيز؛ زيرا دوستِ بد، همنشين خود را ميفريبد(3). آن حضرت در حديثي ديگر درباره اينكه چه كسي نبايد تهمت زننده را سرزنش كند؟ ميفرمايند: كسي كه خود را در معرض تهمت قرار دهد، نبايد كسي را كه به او گمان بد برد، سرزنش كند(4). مولاي متقيان (ع) همچنين فرمودند: هر كه به جاهاي بد رفت و آمد كند مورد بدگماني و تهمت واقع شود(5).
2- بحارالأنوار: 75 / 194 / 3 منتخب ميزان الحكمه: 86.
3- بحار الأنوار: 75 / 90 / 2 منتخب ميزان الحكمه: 96.
4- بحار الأنوار: 75 / 90 / 4 منتخب ميزان الحكمه: 96.
5- بحار الأنوار: 75 / 91 / 8 منتخب ميزان الحكمه: 96.
برخی متكبرند، اما خودشان خبر ندارند و به اين ويژگي و خصلتي كه دارند آگاه نيستند. حتي از خود ما نيز گاهي رفتارهاي متكبرانه سر ميزند و خودمان به آن واقف نيستيم و نميدانيم اين يعني تكبر؛ بنابراين براي روشن شدن علامت و نشانههاي تكبر چند مورد را ذكر ميكنيم. 1) هنگام بحث و گفتوگو با افراد، اگر طرف مقابل سخن حق بگويد و حق با او باشد، اگر نتوانستيد حق را به او بدهيد و به اشتباه خود اعتراف كنيد كه حق با طرف مقابل است؛ معلوم ميشود كه شما متكبر هستيد. 2) در محافل و مجالس فرد بايد در صدر مجلس بنشيند و بهترين مكان بايد به او اختصاص پيدا كند و همچنين هنگام راه رفتن او بايد پيشقدم باشد و جلو همگان راه برود و از راه رفتن عقبتر از بقيه افراد ابا دارد. چه بسا اگر راه رفتن مقدم بر همه امكان نداشته باشد كمي عقبتر راه ميرود تا ميان او و باقي افراد فاصله ايجاد شود و اين نتيجه كبر است. 3) در سلام كردن منتظر است ديگران به او سلام دهند پس اگر فرد از ديگران توقع سلام داشته باشد متكبر خواهد بود. 4) اگر فقير و بينوايي او را به ميهماني دعوت كند نميپذيرد يا اينكه براي رفع حاجت دوستان و خويشاوندان و نيازمندان به كوچه و بازار نخواهد آمد و براي تهيه ضروريات زندگي مثل نان و سبزي و... از اينكه خود به خريد رفته و آن را به خانه آورد ابا دارد. 5) كبر در پوشاك و طرز لباس پوشيدن نيز خود را نشان ميدهد. اگر فردي در پوشيدن لباس نفيس و جامههاي فاخر حريص باشد و آن را شرافت و بزرگي بداند متكبر خواهد بود. البته بايد اضافه كرد نشانههاي كبر منحصر به اين موارد نيست، بلكه آثار و نشانههاي ديگري نيز دارد. افرادي متكبرند، اما خودشان خبر ندارند و به اين ويژگي و خصلتي كه دارند آگاه نيستند. حتي از خود ما نيز گاهي رفتارهاي متكبرانه سر ميزند و خودمان به آن واقف نيستيم.
براي معالجه كبر دو راه وجود دارد: يكي معالجه نظري و ديگري معالجه عملي. حضرت علي (ع) براي معالجه کبر ميفرمايند: اگر با مقام و قدرتي كه داري دچار تكبر يا خود بزرگبيني شدي به بزرگي حكومت پروردگار كه برتر از حكومت توست بنگر كه تو را از آن سركشي نجات ميدهد و تندروي تو را فرو مينشاند و عقل و انديشهات را به جايگاه اصلي باز ميگرداند. (نهجالبلاغه، نامه 53) حضرت اشاره دارند هر چقدر تو بزرگ و پر منزلت باشي خداوند از تو بزرگتر و منزلتش از تو بيشتر است و تو در برابر آن خوار و ذليلي، به اندازهاي كه به تصور نيايد. شپشي خواب و آرام را از تو ميگيرد، حركت موش و سوسكي تو را از جا ميكند، لحظهاي گرسنگي تو را از پاي در ميآورد و در شب تاريك از سايه خود ميترسي تو را چه به كبر و غرور؟!
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان